نغمه های شبانه
نیمه شبها به دلم شور و نوا می آید
در دلم باز نوایی به صدا می آید
*
باز یارب شده دریای دلم طوفانی
باز از نغمه دل بانگ عزا می آید
*
تا که شبها دل دیوانه پریشان گردد
بر لبم شعر و غزل جای دعا می آید
*
اشک از چشم و غزل در دل من میجوشد
اشک و شعرم همه بی چون و چرا می آید
*
حیرتا , دل تو مگر چشمه حیوان گشتی
کز دو چشمم همه دم آب بقا می آید
*
ترس بشکستن دل رفته دگر از یادم
بسکه در سینه من زلزله ها می آید
*
گر چه در پای تو سرها شده ای عشق فدا
این نه راهیست که هر بی سر و پا می آید
*
مرد خواهد که زند گامِ خلیل الهی
ور نه بر گام هوس ساده خطا می آید
*
صبر ایوب بوَد مونس عاشق , آری
مرد این راه به گرداب بلا می آید
*
همچو یعقوب بباید که بجویی ز نسیم
بوی پیراهن یوسف ز کجا می آید
*
یا که چون شمع بسوزی و ببینی که سحر
از تو خاکستر و دودی به هوا می آید
*
زانکه میثاق الستم می و معشوق بوَد
شور شوریده سران بر دل ما می آید
*
از تو ای عشق چنان سوخته زرین که دگر
مرگ در دیده او مرغ هما می آید
*
*
*
*
باز انگار کسی در دل من میگوید
کز دعاهای سحر عطر شفا می آید .
( آرش زرین )