davod12

 
Adăugat: 11.05.2011
زندگی عشقی پر مخاطره است، گاه باید قمارش کرد........
Puncte137mai mult
Nivelul următor: 
Puncte necesare: 63
Ultimul joc jucat
Joc de Table

Joc de Table

Joc de Table
1 oră în urma

لحظه ای برای شاد شدن...طنز

دقیقه ای برای شاد شدن

گشت ارشاد این روزا...
خانوم روتو وا کن، متحجر نباش، چرا تنها؟ دوس پسرت کو؟

کم مونده دم انتخاباتی به چادریها گیر بدن..!


امام زمان
یارو ادعای امام زمانی میکنه، میگیرن تا اونجا که میخوره می زننش.
داد میزنه میگه: نزنید من فقط اومدم بهتون سر بزنم ظهور که نمیخوام بکنم!


اگه فیس بوک از ابتدا وجود داشت...
لئوناردو داوینچی: امروز نقاشی مونالیزا رو تموم کردم ،میتونین عکس پروفایلتون قرارش بدین.
کامنت مونالیزا: مرسی عزیزم بوس بوس.

آلبرت انیشتین: فیلم نحوه شکافتن اتم رو از اینجا دانلود کنید.
مردم هیروشیما و ناکازاکی: دیسلایک، بی شرف :(

انسانهای اولیه: آتش را کشف کردیم = ۴۱۵۷۶ لایک.
کامنت اول: داداش دمت گرم لینک دانلودشو بزار دارم از سرما یخ میزنم.

آدم ღاین ریلیشین شیپღ ویت حوا.
ج.....: دیسلایک.


تیمارستان
توی تیمارستان نوار نوحه میزارن، همه پامیشن میرقصن بجزآقا م ل ا.
میگن این حتما سالمه!
ازش میپرسن تو چرا نمیرقصی؟
میگه: آخه من عروسم!


دعای خانم ها
دعای خانم ها: خدایا به من عشق بده تا همسرم را دوست بدارم، صبر بده تا تحملش کنم، اما قدرت نده که میزنم لهش میکنم.



سکته
زنه سکته ناقص میزنه، شوهرش میگه: تو چرا هیچ کاری رو درست انجام نمیدی.



هزار تومانی
به راننده تاکسیه میگم:
هزاری از این بهتر نداری؟
میگه: چشه؟ امام توش خوب نیفتاده؟!


استخر
  ......رو میبرن استخر، تا چشمش میوفته به استخر، شروع میکنه به گریه کردن! ازش میپرسن آقا چی شد؟! میگه : یاد زمانی افتادم که هنوز آبزی بودم!!



آخرین مدل پیام عاشقانه سال۹۰
آخرین مدل پیام عاشقانه سال۹۰: در حد اوضاع اقتصادی کشور خرابتم


یخ
  ......میره یخ بخره، می‌پرسه چند؟ یارو میگه دو تومن. ملا که پولش کم بوده دست میذاره روی یخ و میگه از این یختر هم دارین؟



حیف نون تو اتوبوس کیسه استفراغش رو سوراخ سوراخ میکنه از شیشه میگیره بیرون
 
مسافرا اعتراض میکنن که بابا چرا نمیندازیش ، میگه برنجاش میخوام برای مرغامون !


آدمها  در ارتباطاتشان یک آستانه ی “تحمل” دارند
 
یک آستانه ی “تنفر”
 
و یک آستانه ی ” تهوع !


دانشجوی عزیز
 
وقتی که شما سر کلاس اس ام اس میفرستی من کاملا متوجه میشم
 
چون هیچ احمقی به خشتک خودش زل نمیزنه در حالی که لبخند روی لباشه !
 
دوستدار تو
 
استاد !


بارون که میزنه آدم ناخوداکاه یاد سه چیز میفته:
 
سهراب و شعرش
 
قمیشی و صداش
 
شهردار و عمه اش !



یه مَثَل ایرانی هست که میگه
 
عمر دست خداست، پراید وسیله است!



خطای دید یعنی اینکه:
 
طرف هیچ خری نیست… ما زیادی گنده می بینمش!


میدونید جمله ی
 
“اوکی … بازم دست درد نکنه”
 
به چه معنیه ؟
 
همون مودبانه ی
 
“خاک تو سرت … بازم به هیچ دردی نخوردیه”!

 

دعای تحویل سال 1391 - طنز

 

یامخرب النرخ و البازار،

یامدبر السختی والفشار،

یامخترع الگشت الارشاد،

یامسبب والزور والجبار،

یامخالف العشق والحال، حول


حالنا الی ضد الحال......

 

دوستان روز خوبی داشته باشید


بهشت و جهنم ایرانیان....!!!!!

بهشت و جهنم ایرانیان!!!!!
میگن یه روز نگهبان بهشت میره پیش خدا گلایه میکنه که: 

آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟

ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون!

به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! 

بجای پابرهنه راه رفتن کفش آدیداس پاشون میکنن. 

هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' نمیرن! 

اون بوق و کرنای اصرافیل هم گم شده... یکی ازش قرض گرفت و رفت دیگه خبری نشد! 

آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم،
فردا دوباره پر از پوست تخمه و پسته و هسته هندونه و پوست خربزه است! 

من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های تقدس بالای سرشون رو به بقیه میفروشن. 

چند تاشون کوپون جعلی بهشت درست کردن و به ساکنین بخت برگشته جهنم میفروشن. 

چندتاشون دلالی باز کردن و معاملات املاک شمال بهشت میکنن. 

یک سری شون حوری های بهشت را با تهدید آوردن خونه شون و اونارو "سرکار" گذاشتن و شیتیلی میگیرن. 

بقیه حوری ها هم مرتب میگن مارو از لیست جیره ایرانیها بردار که پدرمونو
درآوردن، اونقدر به ما برنج دادن که چاق شدیم و از ریخت افتادیم.

اتحادیه غلمان ها امضاء جمع کرده که اعضا نمیخوان به دیدن زنان ایرانی برن
چون اونقدر آرایش کردن و اسپری مو سرشون زدن که هاله تقدسشون اتصالی کرده
و فیوزش سوخته 

در ضمن خانمهای ایرونی از غلمانها مهریه میخوان.

هفته پیش هم چند میلیون نفر تو چلوکبابی ایرانیها مسموم شدن و دوباره مردن. 

چند پزشک ایرونی به حوری ها بند کردن که الا و بلا بیایید دماغتونو عمل کنیم. 


خدا میگه: 

ای فرشته من! ایرانیان هم مثل بقیه، آفریده های من هستند و بهشت به همه انسان ها تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت!

برو یک زنگی به نگهبان جهنم بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!

نگهبان بهشت میره زنگ میزنه به نگهبان جهنم ... دو سه بار میره روی پیام گیر تا بالاخره


نگهبان جهنم نفس نفس زنان جواب میده: 

جهنم، بخش ایرانیان بفرمایید؟

نگهبان بهشت میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟

نگهبان جهنم آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! میخوام خودمو بازنشست کنم.

شب و روز برام نگذاشتن! تا صورتم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن!

تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!... 

حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!!

اوخ اوخ! من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن...

یک عده شون بازار سیاه مواد سوختی بخصوص بنزین براه انداختن.

چند تا پزشک ایرونی در جهنم بیمارستان سوانح سوختگی باز کردن و براش تبلیغ میکنن و این شدیدا ممنوعه.

چندتاشون دفتر ویزای مهاجرت به بهشت باز کردن و ارواح مردمو خر میکنن. 

بلیت جعلی یکطرفه بهشت هم میفروشن.

یک سری شون وکیل شدن و تبلیغ میکنن که میتونن پیش نکیر و منکر برای جهنمی ها تقاضای تجدید نظر بدن.

چند تاشون که روی زمین مهندس بودن میگن پل صراط ایراد فنی داشته که اونا افتادن تو جهنم. 

دارن امضا جمع میکنن که پل باید پهن تر بشه.

چند هزار تاشون هم هر روز زنگ میزنن به 118 جهنم و تلفن و آدرس جهنم سفارتهای کانادا و آمریکا رو میپرسن چون میخوان مهاجرت کنن. میگویند هر چند آتیشش داغ تره اما کلاسش بالاتره.

هرروز هزاران ایرونی زنگ میزنن به اطلاعات و تلفن آتش نشانی جهنم رو میخوان. 

ببخش! من برم، بعدا صحبت میکنیم... چند تا ایرونی دارن کوپون جعلی کولر گازی و یخچال میفروشن... برم یه چماقی بچرخونم!


سلام"""

دوستان : صبح شما بخیر 

روز خوبی داشته باشید

__________________

تقویم زیبای ۹۱ با تصاویری دلنشین / برای صفحه کامپیوتر

تقویم زیبای ۹۱همراه با یک تقویم رو میزی و با تصاویری دلنشین / برای صفحه کامپیوتر

لحظه تحویل سال ۱۳۹۱ هجری شمسی به ساعت رسمی ایران 
ساعت ۸ و ۴۴ دقیقه و ۲۷ ثانیه روز
سه شنبه ۱ فروردین ۱۳۹۱ می باشد 



















ادامه""""
نیمه دوم سال 91














\\\ پیشاپیش سال نو خوب خوشی را براتون آرزومندم....



http://www.iranvij.ir




۱۳۸۹ ۱۳۹۰ ۱۳۹۱ ۱۳۹۲ ۱۳۹۳

stats Check Taghvim Traffic!
for advertising on Taghvim.com, please contact me

یه تقویم رو میزی تقدیم به همه دوستان مخصوصا کارمندان عزیز 

اینجا کلیک کنید



http://www.taghvim.com/#


گرامیداشت روز جهانی زن.....

 


روز جهانی زن


http://knittinganarchist.de/pix/zen/zen1.jpg

 

 

روز جهانی زن هر ساله در ۸ مارس برگزار می‌شود. این روز، روز بزرگِ برپایی جشن‌هایی برای زنان در کل جهان است. بسته به مناطق مختلف، تمرکز جشن روی بزرگداشت، قدردانی، ارائهٔ عشق به زن و برگزاری جشنی برای دستاوردهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زنان است.
این روز در ابتدا به عنوان یک رویداد سیاسی سوسیالیستی آغاز شد، اما بعدها در فرهنگ بسیاری از کشورها آمیخته شد (در درجه اول اروپای شرقی، روسیه و شوروی سابق). روز جهانی زن در بسیاری از مناطق رنگ و بوی سیاسی خود را از دست داده و تبدیل به مناسبتی برای مردان شده تا عشق خود را به زنان بیان کنند (چیزی شبیه به روز مادر و روز ولنتاین). با این حال در مناطقی دیگر (مانند استرالیا)، اصل سیاسی و زمینه حقوق بشری که توسط سازمان ملل متحد تعیین شده، با قدرت اجرا می‌شود و آگاهی سیاسی و اجتماعیِ امیدوار کننده‌ای از مبارزات زنان در سراسر جهان به ارمغان می‌آورد. سازمان ملل هم از سال ۱۹۷۷ این روز را به عنوان «روز حقوق زنان و صلح بین‌المللی» به رسمیت می‌شناسد.
گیاه حساس (یا حساسه یا درخت گل ابریشم)، نمادی از جشن روز زن در کشورهای ایتالیا و روسیه است.[۱]

---------- Post added at ۰۸:۰۰ ---------- Previous post was at ۰۷:۵۸ ----------



روز جهانی زن (۱۷ اسفند) را پیشاپیش به تمامی زنان ایران که در هر لباس و هر نام و موقعیتی مقام زن را به کمال رساندند و زندگانی را هستی بخشیدند ازصمیم قلب تبریک میگویم و امیدوارم همواره موفق، خوشبخت و سربلند باشند




دیندار یا بی دین فرقی نمی کند، تنها لایق نام انسان باش
.. گاهی برو
...گاهی بمان
..گاهی بخند
...گاهی گریه کن
...گاهی حرف بزن
..گاهی فریاد بزن
...گاهی قدم بزن
...گاهی سکوت کن
..گاهی رها شو
...گاهی ببخش
..گاهی یاد بگیر
...گاهی سفر کن
...گاهی اعتماد کن
...گاهی بازی کن
...گاهی فراموش کن
...گاهی زندگی کن
...گاهی باور کن
...گاهی بزرگ باش
...گاهی کوچک باش
..گاهی چتر باش
..گاهی باران باش
...گاهی دریا
. ..گاهی برکه
..گاهی همه چیز
..گاهی هیچ چیز
... اما همیشه 
... همیشه انسان باش..ـ

 

ارادتمند: داود


یک داستان جالب ... مرد ی در جنگل.........

یک داستان جالب ... مرد ی در وسط جنگل.....

 


این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم
می‌خورد که واقعیه و...البته......  )

دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن
از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش
افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!

این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و
پیچیدم تو خاکی، 20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و
هر کاری کردم روشن نمیشد.


وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون
یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم!

راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو
گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.


با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی
آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش.


این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی
ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم
بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!


خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که
ماشین یهو همون طور بی‌صدا راه افتاد.

هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو
یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!

تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم
حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره.

تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر
نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.

تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره،
اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده


نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست
می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.


از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم
تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.
این قدر
تند می‌دویدم که هوا کم آورده بودم.


دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و
ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.

وقتی
تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر
خیس اومدن تو،!!!!

یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه
که وقتی ما داشتیم ماشینو هل می‎دادیم
سوار ماشین ما شده بود...))))