gatre*barana

 
ملحق شده: 2011-10-20
بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود ** داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود
امتیاز167بقیه
مرحله بعد: 
Points needed: 33
آخرین بازی

بدون عنوان













 

ز سوز این همه عاشق دعا نمی بینم

ز این جماعت غافل وفا نمی بینم

*

درون سینه بوَد کعبه ای ، ولی افسوس

دگر به سینه یک تن خدا نمی بینم

*

هزار بتکده بر پا بوَد که در آنها

بجز تظاهر و جز از ریا نمی بینم

*

چو ساجدان مساجد نبوده ام هرگز

که در عبادتِ تنها ، بها نمی بینم

*

ز آنکه در دو جهان حوری از خدا خواهد

بدان بجز هوسی در عبا نمی بینم

*

ندیده کس فرج از ذکر و حلقه صوفی

که در طریقتشان من صفا نمی بینم

*

دلی که بندِ تبر زین و ریش و کشکول است

به "هو" و "حق" زدنش جز ادا نمی بینم

*

خدای من نبوَد آنچه ساختم از خود

چنین جفا به مقامش روا نمی بینم

*

خدای من ز ازل در دلم چنین بنوشت

که من به غیر خدا ، آشنا نمی بینم

*

بسوز ای دل عاشق که ساز غم کوک است

ز عشق و آتشِ غم من فنا نمی بینم

*

بشین به کنج قناعت دلا که می دانم

میان مُلک قناعت گدا نمی بینم

*

میان خلوت شبها انیس من ماه است

که جز حِلال رخش در سما نمی بینم

*

اگر که جان بسپارم ز شام هجرات

به این فدا شدنم جز بقا نمی بینم

*

مگر که درد تو زرین دوا شود از عشق

که در دوای طبیبان شفا نمی بینم . 

 

 

( آرش زرین )