davod12

 
registriert seit: 11.05.2011
زندگی عشقی پر مخاطره است، گاه باید قمارش کرد........
Punkte137mehr
Naechstes Level: 
Benötigte Punkte: 63
Letzte spiele
Backgammon

Backgammon

Backgammon
17 Stunden her

يكي بود يكي نبود! !!!


يكي بود يكي نبود!

عاشقش بودم عاشقم نبود

وقتي عاشقم شد كه ديگه دير شده بود

حالا مي فهمم كه چرا اول قصه ها ميگن؛ يكي بود يكي نبود!

يكي بود يكي نبود. اين داستان زندگي ماست.

هميشه همين بوده. يكي بود يكي نبود ...

برايم مبهم است كه چرا در اذهان شرقي مان "با هم بودن و با هم ساختن" نمي گنجد؟
و براي بودن يكي، بايد ديگري نباشد.

هيچ قصه گويي نيست كه داستانش اين گونه آغاز شود، كه يكي بود، ديگري هم بود ... همه با هم بودند.

و ما اسير اين قصه كهن، براي بودن يكي، يكي را نيست مي كنيم.

از دارايي، از آبرو، از هستي. انگار كه بودنمان وابسته به نبودن ديگريست.

انگار كه هيچ كس نميداند، جز ما. و هيچ كس نمي فهمد جز ما.

و خلاصه كلام اينكه : آنكس كه نمي داند و نمي فهمد، ارزشي ندارد، حتي براي زيستن.

و متاسفانه اين هنري است كه آن را خوب آموخته ايم.

هنر "بودن يكي و نبودن ديگري" !!!


اولین روز ...... به خاطر داری؟

اولین روز ...... به خاطر داری؟


اولین روز ...... به خاطر داری؟

 

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و

به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

 

 

 

 

دومین روز بارانی چطور؟پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و

من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود 

 

 

و سومین روز چطور؟گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری

چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد.

 

وچند روز پیش را چطور؟

به خاطر داری؟که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم

برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم...

 

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو..

 

(دکتر علی شریعتی)

>>>دکتر همیشه حرفی رو میزد که ته دل آدما قایم شده و جرات بیان شدن نداشت


یک خبر خیلی خیلی مهم حتما بخونید.....

یک خبر خیلی مهم: شرکت مخابرات ایران از تاریخ 20 مهرماه به بعد به تمام

کسانی که از... یاهو در ایران استفاده می کنند یک ایمیل میزنه، عنوان

ایمیل هست: "کارت اینترنت مجانی" وقتی این ایمیل رو باز می کنی یک
...
KEY logger

با حجم 32 کیلوبایت نصب می شه و از اون به بعد تمام چیزهایی که تایپ می کنید

هر 20 دقیقه به آدرس ایمیل

research@irantelecom.ir



فرستاده می شود و به این ترتیب از تمام مطالبی که تایپ می کنید باخبر می شوند.

این ایمیل رو برای همه بفرستید


امان از حرف مردم..!!!

امان از حرف مردم


مي خواستم به دنيا بيايم، در زايشگاه عمومي، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بيمارستان خصوصي. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...

مي خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ي سر كوچه ي مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ي غير انتفاعي! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه مي گويند؟!...

به رشته ي انساني علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط رياضي! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...

با دختري روستايي مي خواستم ازدواج كنم. خواهرم گفت: مگر من بميرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...

مي خواستم پول مراسم عروسي را سرمايه ي زندگي ام كنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روي نعش ما رد شوي. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه مي گويند؟!...

مي خواستم به اندازه ي جيبم خانه اي در پايين شهر اجاره كنم. مادرم گفت: واي بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...

اولين مهماني بعد از عروسيمان بود. مي خواستم ساده باشد و صميمي. همسرم گفت: شكست، به همين زودي؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه مي گويند؟!...

مي خواستم يك ماشين مدل پايين بخرم، در حد وسعم، تا عصاي دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه مي گويند؟!...بچه ام مي خواست به دنيا بيايد، در زايشگاه عمومي. پدرم گفت: فقط بيمارستان خصوصي. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...

بچه ام مي خواست به مدرسه برود، رشته ي تحصيلي اش را برگزيند، ازدواج كند...

مي خواستم بميرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پايين قبرستان. زنم جيغ كشيد. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه مي گويند؟!...

*مُردم.

برادرم براي مراسم ترحيمم مسجد ساده اي در نظر گرفت. خواهرم اشك ريخت و گفت: مردم چه مي گويند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده اي بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه مي گويند؟!... خودش سنگ قبري برايم سفارش داد كه عكسم را رويش حك كردند.

حالا من در اينجا در حفره اي تنگ خانه كرده ام و تمام سرمايه ام براي ادامه ي زندگي جمله اي بيش نيست: مردم چه مي گويند؟!...


ريشه كلمه جهنم از کجا پیدا شده !!!

ريشه كلمه جهنم

َريشه شناسي "جهنم"


"جهنم" شكل عربي شده ي واژه ي "گِهينُّم" [Gehinnom] در زبان عبري است — زبان ِ كهن تر و از همان شاخه ي زبان هاي سامي در منطقه ي بين النهرين — و به معني:

"دره ي پسر هينّوم" [“Valley of the Son of Hinnom”]

اين دره در شهر اورشليم، و در جنوب كوه صهيون واقع است، كه در زمان هاي قديم محل سوزاندن زباله هاي شهر بوده. بعد ها، افراد آن منطقه، بر اساس اعتقاد خود، جنازه ي كساني را كه از رستگاري نوميد شده بودند، مثل آدمهايي را كه دست به خودكشي مي زدند، در اين مكان مي سوزاندند.

اما اتفاق هاي ديگري هم در اين منطقه رخ مي داد. محل عبادت آن دسته از قوم بني اسرائيل هايي بود كه به دين هاي كنعاني و فنيقي ايمان داشتند و پيكره هايي از خداهاي آنها را — مانند، "مُلِك" [Molech] و "باآل" [Ba’al] — در اين دره ساخته بوده و عبادت مي كردند.

ولي اندك اندك، ناداني قوت گرفت و منجر به پي آمدهاي دهشناكي شد، و آنها در آن مكان، قرباني كردن را شروع كردند، و روزي، شخصي به نام هينّوم [Hinnom] ، فرزند خود را در آنجا قرباني كرد، و از آن پس، آن نقطه را
"دره ي پسر هينّوم" ناميدند.
Gey Ben-Hinnom /ĝ-ben-hinnōm/
"valley of the son of Hinnom"
بعدها، واژه ي "پسر" [ben] نيز از آن كم شد، و به "گِهينُُّم" ]"دره ي هينّوم" [Gehinnom] كوتاه شد.

اينكه در ابتدا، آن دره، براي مردم، محلي براي از بين بردن زباله هاي خود بوده، و بعد، از روي خرافات و ناداني، آن را به عبادت گاه و قربان گاه تبديل كرده اند؛ يا اينكه، بر عكس، از عبادتگاهي به زباله داني پيشرفت كرده، خيلي آشكار نيست، و بسته به گمان و بينش ما دارد.

اما، شايد نكته مهم اين باشد كه كل اين ماجرا ها، بعد از سليمان و داودِ قصه هاي سامي ها شروع مي شود كه مربوط به سه هزار سال پيش اند، و مي توان منشا"گِهينُّم" را در زبان پارسي كهن يافت. چرا كه بسياري از واژگان و آئين هاي زبان و فرهنگ آريايي، در دوران هاي بعدي، به زبان و فرهنگ ِ مردم منطقه هاي ديگر از جمله يوناني و عبري راه پيدا كرد.
واژه ي اوستايي گَئِثانَني [gaeθānani] كه در زبان ِ كهن ِ سانسكريت هم با كمي دگرگوني ِ آوايي وجود دارد، در بر گيرنده ي ريشه ي واژگاني مانند "گيتي"، "كيهان" و"جهان"، و به معناي "جهان هاي زيرين" است كه به باور آريايي ها به هفت طبقه بودن دنياي مردگان اشاره دارد كه مكاني است سرد — كه خود انعكاس دهنده ي ذهنيت ايراني ها ي باستان است كه با توجه به موقعيت جغرافيايي زندگي خود، زمستان و سرما را سخت و عذاب آور مي دانستند، بر خلاف قوم هاي سامي و اسرائيلي كه از گرماي سوزان رنج مي بردند.
بهرحال، "جهنم"، كه گهگاه بصورت "جهنم دره" در زبان فارسي متداول است، دره اي در اورشليم است كه در حال حاضر يكي از مراكز گردش گري آن شهر محسوب مي شود. حتي افرادي در آن قربان گاه روزگاران قديم، دراز مي كشند تا تصويري از ناداني ِ جنايتكارانه ي پيشينيان را بازسازي كنند.

عكس هايي از نقاط مختلف "جهنم" [Gehennom/Gehenna]: برای دیدن تصاویرvpn یادتون نره

اين تصوير جهنم نقاشي شده در سال 1900 است

دام در جهنم در سال 1900

توريست در جهنم

پلي در جهنم و بنايي از دوران عثماني بر روي آن

اينهم بازسازي قرباني كردن در جهنم


چه جاي با حالي ! پس با اين حساب, ديگر از جهنم نميترسیم !!  و چقدر زيبا و جالب ميبود كه اگر ريشه كلمه بهشت را هم پيدا ميكردند!!!

در ضمن برای رویت تصاویر با vpn ببینید

آدرس لینکش :http://iranianuk.com/article.php?id=66633